زمین من درود سلام
با تو از ماه میحرفم
سبزی گیسوانت را کدام
جانور بههم ریخته از ریشه درآورده
نیاکان ما در جنگلهای شمالی
چه گوزنهای شیردهای داشتند
که شیرههای زمین هر بهار باردار رودخانهها
میشدند!
آه از سرزمینم زمینم
صداهایت خروش دریاها آواز پرندهها. شرشر رودخانهها. جیغ آهوان عاشق
والهای تنها
آیا هنوز کلاغی هست که جفتگیری کند؟
و یاد دهد بهخاکسپاری هابیلها را؟
خدا، چه زود کشتن را آغاز کرد .....
زمبن من وقتی طلوعت را از ماه دیدم
دلم دریا خواست و کمی آغوش
دلم هری فرو ریخت در چالههای ماهت
و پاهایم لحظهای بند نشد از جزر و مد موجهایت
و هی چرخید و چرخید
و دو نگاه از پشت پنجره زمینیات
مرا به آشوب برد
آسارهی تو
اشرف
- ۰۰/۰۷/۲۹